چرا فایز از این غصه نمیرد

سرت نازم سر اندازت حریر است

لبت سلطان و دندانت وزیر است

اگر یک بوسه ای دادی بفایز

خراج ملک روم مال امیر است


***


سفیدی سینه دلبر مرا کشت
جگر بندم برید تا مهره پشت
چرا فایز از این غصه نمیرد
اشاره می کند هر دم بانگشت


***

 

رخ و زلف و لب و دندان جانان

گلست و سنبل است و لعل و مرجان
ز چشم و مژه و ابرویش فایز

حذر کن، ترک با تیر است و پیکان

۱ نظر ۸ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان