ز هجرش جان همی بسپردم آخر

نیامد دلبر من، مردم آخر

به یک پهلو دو خنجر خوردم آخر

نیامد دلبر یک رنگ فایز

ز هجرش جان همی بسپردم آخر


***

مگر یار آمده بر پشت بامم

که بوی جنت آید بر مشامم

فرود آ، گرچه فایز نیست قابل

بیا بنشین به پاس احترامم


***

 

مخوان مرغ سحر، ترسم که دلدار

شود از خواب ناز خویش بیدار

ز بال خود حجابی کن به رویش

که تا شبنم نریزد روی آن یار

۰ نظر ۹ موافق ۰ مخالف

گل روی ترا هر گه کنم یاد چو بلبل برکشم از سینه فریاد

گل روی ترا هر گه کنم یاد

چو بلبل برکشم از سینه فریاد

ز من مجنون تری کی دیده لیلی؟

ز تو شیرین تری نادیده فرهاد


***

گهی شد مسکنم در کنج لبهات

گهی در خانه ی زلف چلیپات

دل فایز گهی در کنج ابروت

گهی در نرگس چشمان شهلات


***

 

گلی دارم بدست کس نمیدم

خریدم گوهری را، پس نمیدم

به فایز گو که اقبال خودت بود
نشان هر کس و ناکس نمیدم

 

۱ نظر ۱۰ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان