شروره دشتی خداوندا جوانیم به سر رفت، درخت شادکامی بی ثمر رفت

 

 لینک دریافت

 اخی ای خداوندا جوانیم به سر رفت
 عزیزم درخت شادکامی بی ثمر رفت
 عزیزم درخت شادکامی عمر فایز
 ای چو مهمانی که شام آمد سحر رفت
 عزیزم چه سازم که جوانی نیس دایم
 ای به بخت چرخ میگردد ملایم
 اخی عزیزم ندانستم که عمرم پنج روزه 
 

ادامه مطلب ۶ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

به شب نالم به شب شبگیر نالم


به شب نالم به شب شبگیر نالم
گهی از بخت بی تدبیر نالم
بنالم چون پلنگ تیر خورده
گهی چون شیر در زنجیر نالم


***


سفر بر من دگر سخت است و دشوار
که می بایست کردن پشت با یار
نمی آید دل خون گشته، فایز
گرفتم آنکه خود رفتم بناچار


***


من از عهد جوانی تا شدم پیر
نکردم در وفای دوست تقصیر
چرا فایز وفا کرد و جفا دید؟
کنم با کوکب بختم چه تدبیر؟

۲ نظر ۱۲ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان