شنیدم دوش گیسوی معنبر
که آهسته بگفت در گوش دلبر
که فایز من گرفتم تو رها کن
بترس از بازخواهی روز محشر
***
هرآنکس عاشق است از جان نترسد
که مرد از کند و از زندان نترسد
دل فایز مثال گرگ گشنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد
***
قسم بر ششهزاروششصدوشصت
دگر شش آیه ای که بعد از آن است
که فایز غیر تو یاری نگیرد
اگرچه قطع سازند از تنش دست