بهشت از روی تو بهتر نباشد ز حوران حسن تو کمتر نباشد

بهشت از روی تو بهتر نباشد

ز حوران حسن تو کمتر نباشد

از این لعل لب دلدار، فایز

یقین دانم که در کوثر نباشد

***

بتیرم زد کمان افکند در پشت

که یعنی: من ندانم که ترا کشت

خودت اقرار کردی قتل فایز

بخونم کرده ای رنگین سرانگشت

***

سحر آمد جهان فیروزه گون شد

بعزم سیر دلدارم برون شد

مقابل شد به گلشن یار فایز

گل از خجلت تمامی سرنگون شد


۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

قدت طوبی لبت کوثر رختت حور

نه پا دارم گذار آرام بدلدار

نه دل دارم نشینم بر سر کار 

خدا زین درد چاره نیست فایز

نه دل، درماندن و نه پای رفتار

***

قدت طوبی لبت کوثر رختت حور

از این حسن خدایی چشم بد دور

بت فایز ز خوبی بی نیاز است

بود سر تا قدش نور علی نور

***

خودم اینجا دلم در پیش دلبر

خدایا این سفر کی میرود سر؟

خدایا کن سفر آسان به فایز

که بیند بار دیگر روی دلبر


۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان