عکسنوشت دلی دارم، در آتش خانه کرده، میان شعله ها، کاشانه کرده

عکسنوشت دلی دارم در آتش خانه کرده، میان شعله ها کاشانه کرده


دلی دارم در آتش خانه کرده ، میان شعله‌ ها کاشانه کرده...

دلی دارم که از شوق وصالت ، وجودم را زِ غم ویرانه کرده...

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

اسیرم کرده چشم مستت ای دوست


بهار آمد زمین فیروزه گون شد

بعزم سیر دلدارم برون شد

به گل چیدن درآمد یار فایز

همه گلها ز خجلت سرنگون شد

***

شفق روشن ز عکس رویت ای دوست

شب یلدا اسیر مویت ای دوست

چه می شد گر دمی با ما نشینی؟

ببوسم زلف عنبر بویت ای دوست


***

اسیرم کرده چشم مستت ای دوست

قتیلم کرده تیر شصتت ای دوست

رضا داری روم اندر گدایی

ولی دستم بود در دستت ای دوست

۱ نظر ۴ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان