آهنگ منم سرگشته حیرانت ای دوست، کنم یکباره جان قربانت ای دوست




منم سرگشته حیرانت؛ ای دوست

کنم یک باره جان؛ قربانت، ای دوست…

خلیل آسا؛ زِ شوقِ وصلِ کویت

دهم سر؛ بر سرِ پیمانت، ای دوست

دلی دارم؛ در آتش، خانه کرده

میانِ شعله‌ ها؛ کاشانه کرده

دلی دارم؛ که از شوقِ وصالت

وجودم را زِ غم؛ ویرانه کرده

وجودم را زِ غم؛ ویرانه کرده

من؛ آن آواره ی بشکسته بالم

زِ هجرانت بُتا؛ رو بر زوالم

منم آن؛ مرغِ سرگردان وُ تنها

پریشان گشته شد؛ یک باره حالم!

سحر؛ سر بر سرِ سجاده کردم

دعایی؛ بهرِ آن دلداده کردم

زِ حسرت؛ ساغرِ چشمانم، ای دوست

ادامه مطلب ۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

نمی دونم که دل دیونه کیست؟


نمی دونم که دل دیونه کیست؟

کجا می گردد و در خونه کیست؟

نمی دونم دل سرگشته من

اسیر نرگس مستونه کیست؟

***

دو گیسویت فتاده چون دوتا مار

اشاره می کنی هر دم به دلدار

اگر خواهی که فایز بنده گردد

نقاب از گوشه مهتاب بردار

***

خوشا آن ساعت که یار از در درآید

شب هجران و روز غم سرآید

ز دل بیرون کنم جان را به صد شوق

همین دانم که جایش دلبر آید


۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان