سر زلف تو جانا لام و میم است
چو بسم الله الرحمن رحیم است
به هفتاد و دو ملت برده حسنت
قدم از هجر تو مانند جیم است
***
اگر دانی که فردا محشری نست
سئوال و پرسش و پیغمبری نیست
بتاز اسب جفا تا می توانی
که فایز را سپاه و لشکری نیست
***
سر زلف تو جانا لام و میم است
چو بسم الله الرحمن رحیم است
به هفتاد و دو ملت برده حسنت
قدم از هجر تو مانند جیم است
***
اگر دانی که فردا محشری نست
سئوال و پرسش و پیغمبری نیست
بتاز اسب جفا تا می توانی
که فایز را سپاه و لشکری نیست
***
دلم تنگه چو ابروهم کشیده
رخم زرده چو کاه نم کشیده
خداوندا بفایز ده صبوری
به تنهایی سر و کارم کشیده
***
به مژگان خار چینم زین گذرگاه
که شاید بگذرانم در دل از این راه
به آب دیده نم پاشیده فایز
که گرد راه ننشیند بر آن ماه
***
دلم از دست خوبان چاک چاک است
تنم از ظلمشان اندوهناک است
چو فایز خورده باشید تیر غمزه
ز تیر طعنه ی دشمن چه باک است؟
برابر ماه تابانم نشسته
بت غارتگر جانم نشسته
یقین بر عزم قتل فایز زار
نگار نامسلمانم نشسته
انیس من به جز آه سحر نیست
غذای من به جز خون جگر نیست
خداوندا بسوزش تا بداند
که آه زار فایز بی اثر نیست
***
اگر ماهی به زیر ابر تا کی؟
مسلمانی بدین گیر تا کی؟
اگر دانی که فایز کشتنی هست
بکش ای بی مروت صبر تا کی!
***
برو عمو ندادی دخترت را
شنیدی حرف های همسرت را
سر پل صراط و روز محشر
بگیرد آه فایز دامنت را