بگو تا دلبر حورم بیاید
سفید و نازک و بورم بیاید
دمی که می رود تابوت فایز
بگو تا بر لب گورم بیاید
سحر با باغبانی گفت بلبل
پس از مرگم تو باری کن تحمل
ز برگ نسترن بهرم کفن کن
بکن دفنم به زیر شاخه گل
عکس نوشته اشعار فایز دشتی
دلم تنگ و زمین تنگ، آسمان تنگ
غم دوری به جانم میکند جنگ
سر راهت نشیند فایز زار
که تا هر کس رسد بر او زند سنگ