دوشنبه ۵ مهر ۹۵
برابر ماه تابانم نشسته
بت غارتگر جانم نشسته
یقین بر عزم قتل فایز زار
نگار نامسلمانم نشسته
***
بیا جانا که دنیا را وفا نیست
جای راحت در این محنت سرا نیست
در این ره هرچه فایز دیده بگشود
ز همراهان اثر جز نقش پا نیست
***
سحر گه ز آرزوی شوق دیدار
کشیدم دل بر بالین دیدار
ادب نگذاشت فایز بوسدش لب
همی بودم به زلفش چشم خونبار