نه از من سر زند دلبر خطائی نه از تو بود جانا بی وفایی

بلند بالا شدم دیوانه ی تو

نسق کردی نیایم خانه ی تو

نسق کردی برم صحرا بگردم

خودم صحرا، دلم در خانه ی تو

***

نه از من سر زند دلبر خطائی

نه از تو بود جانا بی وفایی

بت فایز مقدر این چنین شد

چه باید کرد تقدیر الهی؟

***

به هندوی لبت عالم گره گیر

به زیر چتر زلفت جاهل پیر

پس پرده درآید یار فایز

چو خورشید فلک سر افکند زیر


۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

ندانم کی فریب دلبرم داد

ندانم کی فریب دلبرم داد

که دلبر بی وفایی کرد بنیاد

ندانم راز خود را با که گویم

ز دست یار فایز داد و فریاد


***

گلم دیدم به سیر باغ می رفت

نشسته روی زین دلشاد میرفت

برای بردن بیچاره فایز

صد و پنجاه زن همراه می رفت


***

 

سر کوچه هوادار تو أم من

در این کوچه گرفتار تو أم من

اگر روزی هزار بارت بینم

هنوز مشتاق دیدار تو أم من

۱ نظر ۱۰ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان