قدت طوبی لبت کوثر رختت حور

نه پا دارم گذار آرام بدلدار

نه دل دارم نشینم بر سر کار 

خدا زین درد چاره نیست فایز

نه دل، درماندن و نه پای رفتار

***

قدت طوبی لبت کوثر رختت حور

از این حسن خدایی چشم بد دور

بت فایز ز خوبی بی نیاز است

بود سر تا قدش نور علی نور

***

خودم اینجا دلم در پیش دلبر

خدایا این سفر کی میرود سر؟

خدایا کن سفر آسان به فایز

که بیند بار دیگر روی دلبر


۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

هزار افسوس ای مه بی وفایی

عصا در دست و کشکولم حمایل

بگردم کو به کو مانند سائل

بگردم تا بجویم یار فایز

غریبان کی برند باری به منزل؟

***

گهی در خواب بینم قد و بالاش

گهی یاد آورم زلف چلیپاش

اگر بخشند بفایز حور و کوثر

به غیر از یار خود نبود تمناش

***


بطلعت مظهر سرو رسایی

بقامت دلفریب و جان فزایی

تو با این قامت و حسن خداداد

هزار افسوس ای مه بی وفایی




۴ نظر ۳ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان