هزار افسوس ای مه بی وفایی

عصا در دست و کشکولم حمایل

بگردم کو به کو مانند سائل

بگردم تا بجویم یار فایز

غریبان کی برند باری به منزل؟

***

گهی در خواب بینم قد و بالاش

گهی یاد آورم زلف چلیپاش

اگر بخشند بفایز حور و کوثر

به غیر از یار خود نبود تمناش

***


بطلعت مظهر سرو رسایی

بقامت دلفریب و جان فزایی

تو با این قامت و حسن خداداد

هزار افسوس ای مه بی وفایی




۴ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

دلا از بیوفایان دست بردار

دلا از بیوفایان دست بردار

برو، با، باوفایان کن سروکار

که فایز از جفاهای زمانه

شده در دست مهرویان گرفتار


***

دلم تاراج روی گلرخان شد

بمیدان بتان چوگان زنان شد
علاج درد فایز را بفرما

ز هجر گلرخان قدّم کمان شد


***

 

دلا دیدی چه کردند خوبرویان؟

بریدند بی سبب آن عهد و پیمان
در اول قول دادند عهد بستند

در آخر بیوفائی کردن ایشان

 

۱ نظر ۹ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان